یاسمین کوچولو

همه چیز در مورد یاسمین مامان و بابا

یاسمین کوچولو

همه چیز در مورد یاسمین مامان و بابا

عکس 5 ماهگی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

تولد مامان

تولد تولد تولدم مبارک 


چند روز دیگه تولد مامانیه ولی امروز جشن گرفتیم و به خاطر اینکه نمیتونم لبنیات بخورم خودم کیک پختم بدون شیر!

البته روشو با خامه تزیین کردم که بقیه بدشون نیاد و بخورن ولی خودم خامه هاشو جدا کردم

تو هم همش دلت میخواست شمع های روی کیک و بگیری


بفرمایید کیک آلبالویی


به پهلو شدن...

امروز اولین باری بود که به پهلو شدی یکم توی چرخیدن و سینه خیز رفتن تنبلی و بیشتر دوست داری وایسی و راه بری یا بشینی توی روروک امروزم برای اینکه هم دستت تو دهنت باشه هم پاتو بگیری به پهلو شده بودی



امیدوارم زودتر این تنبلیتو بذاری کنار دخترچه



تازگی یاد گرفتی با چرخونک روی روروک بازی کنی و بچرخونیش خیلی این کار و دوست داری و هرجا که باشی اگه روروک ببینی شیرجه میری سمتش تا حالا چند بار داشتی از دستمون میفتادی چون خودت پرت میکنی طرف چیزی که میخوای ماشالا زورتم زیاده ما پست بر نمیایم


اینم فیلمش



خدا رو شکر

عزیز دلم از اولین روزی که دیگه شیر نخوردی 2 ماه میگذره 


خیلی ریزه میزه شدی و وزن گیریت اصلا خوب نبوده آخرین باری که رفتیم دکتر وقتی دید که من و بابا چقدر ناراحتیم پیشنهاد کرد که من یه رژیم بدون لبنیات بگیرم گفت شاید شما به پروتئین گاوی حساسیت داری با این که این علایم براش خیلی نادره. اگه خوب شد که من دو سال باید رژیم داشته باشم اگه خوب نشد که ینی دخترت بد غذاست و باید بسوزی و بسازی


الان 5 روزه که من رژیم دارم و خیلی بهم سخت میگذره چون من عاشق شیر هستم و اگه نخورم انگار یه چیزیم کمه ولی خدا رو شکر تو شیر خوردنت بهتر شده و دیگه راحت سینمو میگیری البته غذای کمکی هم بهت میدم یکم تپل تر و سرحال تر شدی

من تمام سختیهاشو به جون میخرم تا دیگه اذیت نشی دخترم 


بمیرم برات که دو ماهه چقدر زجر کشیدی و با اینکه گشنت بوده نمیتونستی شیر بخوری 


(پ.ن. مامان ببین موهامو فشن کردم)

یاسمین و نمایشگاه ام بی سی و تلویزیون

عزیز دلم پارسال شما تو دلم بودی که رفتیم نمایشگاه مادر کودک نوزاد ولی امسال تو بغلم بودی و با خاله منصوره که پسر گلش تو دلشه رفتیم نمایشگاه

ماشالا انقدر خوردنی هستی که هر می دیدت قربون صدقت می رفت و در آخر هم از طرف واحد مرکزیه خبر اومدن و از من و شما مصاحبه کردن و شب هم توی اخبار پخش شد

خیلی معروف شدیا مامانی همه فامیل زنگ زدن خونمون که تو تلویزیون دیدیمتون 


اینم فیلمشه که تو تلویزیون نشون دادن


http://s4.picofile.com/file/7945614187/201306110706_0018.flv.html


البته خیلی بیشتر باهامون مصاحبه کرده بود ولی همین قدرشو تو تی وی نشون داد!

تاپ بابا ساز

از اونجا که شیر نمیخوری و سخت به خواب میری ( جون گرسنه ای) بابا برات یه تاب درست کرده تا توی اون هم بازی کنی هم کم کم خوابت ببره تا بتونم شیرت بدم اینم عکس و فیلمش





http://s4.picofile.com/file/7984923010/005_11_.mp4.html

یه خواب راحت

ماه اول

اولین خواب راحت تو این دنیا


کوفته برنجی مامان



آخیش با یه شیکم سیر چقدر خواب میچسبه



وااایی چقدر سر بالاییه 


ماه دوم

من به خودم افتخار میکنم


شششش خوابیدم


ماه سوم

ششش بازم خوابیدم


ماه پنجم

با تاپی که بابا برات درست کرده راحت راحت میخوابی


وقتی درست شیر میخوری بیهوش میشی


ماه ششم

ببین چه زود بزرگ شدی مامانی


موهاتم فشن شده و بلند


عکس

گل گلدون مامان و بابا




هندونه بی دونه.....


اولین غذای کمکی

دختر گلم الان چند ماهه که خوب وزن نمیگیری شیرم که نمیخوری با دکترت مشورت کردم گفت اصلا بهش غذا کمکی نده فقط میتونی شیر خشک بدی که البته اونم اصلا نمیخوری ینی تو دهنت نمیکنیا 

بنابراین بی توجه به حرف دکتر از بعد از اینکه سرماخوردگیت خوب شد ینی 4 ماه و 10 روزگیت با شیره بادوم غذای کمکیت رو شروع کردم بعد از 5 روز لعاب برنجو دادم که خیلی دوست داشتی و میخوردیو دنبال بقیش بودی

از 4 ماه و 20 روز فرنی رو شروع کردم و از 4 ماه و 25 روز حریره بادوم دادم بهت که اونا رو هم خیلی دوست داشتی

البته شیر خوردنت هم بهتر شده

ولی بقیه غذاهارو میذارم بعد از پایان 6 ماهگیت بهت میدم از بس که این دکترا آدم و میترسونن که ال میشه و بل میشه

عکس بازی

قربونت برم که انقدر روروک دوست داری


مامان من بازی میکنم تو تفامو جمع کن من وقت ندارم


همه عروسکاتو کندی که شیطون بلا!

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد

دخمل گلم این یه هفته ای که مریض بودی انگار دارو ها آرومترت کرده و چند باری تو بیداری هم شیر میخوری و سیر میشی البته از وقتی هوا تاریک میشه باز همون اش و همون کاسس


ولی خب خدا رو شکر خیلی بهتر از قبلی

واکسن 4 ماهگی

دختر گلم یاسمینم شنبه واکسن چهارماهگیت و زدی و تا شب تب کردی البته مرتب هر 4 ساعت بهت استامینوفن میدادم ولی تا شب تبت خیلی رفت بالا و از 39 گذشت که با بابا پاشویت کردیم و سرتو خنک کردیم از قبلش کمی سرفه و عطسه میکردی که از بعد از واکسن شدیدتر شد و تا شب خیلی شدید شد یکشنبه رفتیم دکتر و مجددا کلی دارو بهت داد  که با دارو های رفلاکست میشه 7 تا که باید تو یه روز بخوری

دیفن هیدرامین

پروسپان

ازیترومایسین

فنیل افرین

استامینوفن

رانیتیدین

نکسیوم



انقدر داروهات زیاده که ساعت هاشو نوشتم تا یادم نره کی و چقدر باید بهت بدم



بمیرم برات انقدر بیحال شدی که حال بازی کردن هم نداری



پایش رشدت هم اینجوری بود

وزن 5970 کیلو

قد 63 سانت

دور سر 41


داری قاچاقی بزرگ میشی با این شیر نخوردنت

توانایی های کسب کرده در ماه چهارم

1- نشستن با کمک

2- گفتن اصوات هام و بوو و قن

3- پوف کردن

4- بلند کردن سر از بالش

5- نسشتن کوتاه مدت در روروک

6- گرفتن دست ها به هم

7- گذاشتن کف پا روی زمین در حالت خوابیده

8- جیغ زدن

9- گرفتن محکم عروسک ها و کشیدن آن ها

یاس باغ


این لباس قشنگت و مامان جون برات دوختن خیلی بهت میاد گل یاسم



آخ آخ چقدر هوس آبتنی کردم



استخر و با تفام پر کردم


خودم گلم مامانی