ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دیروز با دوستت ثمین جون رفتیم خانه کودک لنا. اولش خیلی اشنا نبودی ولی بعد از یک ساعت تازه به اونجا اشنا شدی و دیگه نمیومدی بریم خونه حسابی بازی کردی ایشالا هر چند وقت یکبار میبرمت چون هم میتونی بازی کنی و هم میتونی دوستای خوب پیدا کنی.
اینم عکساش (البته عکاسی ممنوع بود این چنتا رو هم یواشکی گرفتیم)
غمگینی آدم هایی که دوستشان دارم غمگینم می کند
گاهی دلم می خواهد با انگشتم گوشه لبشان را بالا ببرم شاید خنده یادشان بیاید
این که کاری از دستم بر نمی آید
این که زورم به دنیا نمی رسد
تلخ است
خیلی تلخ ....
دخترکم دیگه کامل یاد گرفته نماز بخونه هربار که من یا بابا یا مامان جون یا هر کسی نماز میخونه تو هم کنارش نماز میخونی برات جانماز و چادر هم جور کردم هم خونه داری هم خونه مامان جون و دیگه با چادر نماز می خونی
قربونت برم برم دخت گلم خدا پشت و پناهت