یاسمین کوچولو

همه چیز در مورد یاسمین مامان و بابا

یاسمین کوچولو

همه چیز در مورد یاسمین مامان و بابا

واکسن یک سالگی

بازم نوبت واکسن رسید صبح با هم رفتیم مرکز بهداشت و واکسنتو زدیم




االهی بگردم برات خیلی اذیت شدی تب کردی و پات هم درد میکرد از روی صندلیت بلند نمیشدی


تولدت مبارک



  



گل دخترم تولدت مبارک


عزیزکم هرلحظه که فکر میکنم باورم نمیشه که یک سال از روز تولدت میگذرد اون روز خیلی شاد و خوشحال بودم با تمام سختیهاش جز بهترین روزهای عمرمه امروز هم همین طور وقتی میبینم یک سال تو اغوشم بزرگ شدی خندیدی گریه کردی بازی کردی مریض شدی کارهای جدید یاد گرفتی به تمام این ها افتخار میکنم و ارزو دارم روز به روز موفق تر و بالنده تر باشی 

آمین


deborah.mihanblog.com


ابتدا قرار مراسم تولدت همه عمو ها و عمه مامان و بابا باشن ولی به دلیل یه سری اتفاقات مختلف مثل سرقت خانه عمو کاظم و مسایل دیگه اون مراسم منتفی شد به جاش یه تولد مفصل با حضور اعضای خانواده خودمون برگزار شد

من تمام تلاشم و کردم تا از چیزی برات کم نذارم.

ادامه مراسم تولد تو ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...

توانایی های کسب شده در ماه دوازدهم

1- اخم می کند.

2- دل مامان را پوف می کند.

3- لی لی لی لی حوضک بازی می کند.

4- به کتاب خواندن علاقه نشان می دهد.

5- آگاهانه ماما را تلفظ می کند و مامان را صدا می زند.

6- اشیا رادرون ظرف میریزد و بازی می کند.

7-کلمات نا مفهوم را بیان می کند.

8- با انگشت اشاره می کند.

9- آگاهانه بابا را صدا می کند و دادا میگوید.

10- دیگران را به بازی می گیرد

11- هشت دندان دارد.

روز مادر مبارک

Mother's Day Orkut Scraps


امسال اولین سالیه که واقعا روز مادر و درک میکنم چون اولین سالیه که مادرم چه احساس خوبیه دو روز دیگم تولدته البته برا اینکه همه بتونن بیان چهارشنبه تولد میگیریم


اینم برای مامان عزیزم تازه میفهمم چقدر برام زحمت کشیدی

Mother's Day Orkut Scraps

رویش هفتمین و هشتمین مرواریدت مبارک جیگرمممم

امروز بالاخره بعد از یه هفته که هر روز دستم و با تمام وجود گاز میگرفتی دو تا دندون پسین جلو بالات درومد جات خالی نباشه همچین دستمو گاز گرفتی که سوراخ شد و زخم شد تا یه ربعم استخون انگشتم ذوق ذوق میکرد 

در هر حال خیلی خوشحالم که دندونات یکی پس از دیگری داره در میاد

خودت می ایستی

مامانی بالاخره خودت میتونی تنهایی وایستی البته تا بهت میگیم که وایستادی و حواست جمع میشه زودی میشینی حالا تا ببینیم کی خودت و اگاهانه می ایستی!!!!!

البته هنوز خودت نمیتونی بدون کمک بلند شی ولی وقتی وایمیستونیمت و ولت میکنیم تعادلت رو حفظ میکنی


وایساده

وایساده

...


این شعریه که وقتی برات میخونیم فوری میشینی خخخخ

آلرژی جدید

نمیدونم چرا انقدر آلرژیک هستی و زود بدنت واکنش نشون میده تو ایام تعطیلاتعید توی بازوهات و پشت زانوت زیر بغلت و کم کم هم دور گردنت اگزما زد واقعا نمیدونم به چی حساسیت داری برات پماد ثمین زدم اثری نداشت رفتیم دکتر یه پماد داد اونم زدم فایده نداشت چه بسا بدترم شد توی سینت زخم شده پشت کمر و روی دلت هم داره می ریزه بیرون همین طور روی رون پات تقریبا همه بدنت هست دوباره رفتیم دکتر یه پماد ساختنی داد انگار اون یکم اثر کرد بهتر شدی ولی اگه یه نوبتشو یادم بره و نمالم برات دوباره بدنت میخاد بریزه بیرون برای خارش شدیدت هم که چند شب خواب راحت و ازت گرفت شربت سیتریزین داد و از دکتر برای تست آلرژی پرسیدم گفت فقط هزینه اضافست و اینکه بچت اذیت میشه آخرشم میگن سس و مواد نگهدارنده نخوره خب من الان دارم بهت میگم که از آلرژن ها دوری کن ولی اگه میخوای برو بده منم فعلا منصرف شدم.

پیدا کردن اینکه به چی آلرژی داری جزو سخت ترین کارای دنیاست چون که از صبح تا شب چندین مدل چیز میخوری و یا حتی چیزی که من میخورم ممکنه رو تو اثر غیر مستقیم بذاره و تازه همون روز هم نشون نده و فرداش معلوم شه برا همین کار مشکلیه.

امیدوارم زودتر خوب شی

یه اتفاق جالب و عجیب

دیشب من رفته بودم که نماز بخونم و در کمال تعجب شمانیومدی پیشم تا با مهر و تسبیحم بازی کنی بابا هم تو آشپزخونه داشت جوجه ها رو سیخ می زد تو هم تو هال نشسته بودی و بازی میکردی بعد از نماز من رفتم تا ساک رو ببندم که فرداش میخواستیم بریم باغ و به این امید که تو پیش بابایی تا اینکه بابا از من سراغ شما رو گرفت اما تو پیش من نبودی!!!

خلاصه دنبال صداتو گرفتیم و دیدیم وااای رفتی تو دستشویی !!!   قشنگ نشسته بودی تو کاسه توالت پاهاتم کرده بودی تو چاه دستاتم دو طرف لم داده بودی انگار برات صندلی مخصوص گذاشتن داشتی با فرچه دستشویی بازی میکردی و شاد آواز میخوندی 

تو اون لحظه نمیدونستم باید بخندم یا گریه کنم واقعا شوکه شدم حتی ازت عکسم نگرفتیم  بعدا هم هی یادش میفتادیم و میخندیدیم از طرفی هم خدا رو شکر میکردیم که اقلا با صورت نیفتادی تو چاه 

درسته بردمت حموم آب کشیدمت خوبه دستشویی رو تازه شسته بودم

 


عکس 9 و ده ماهگی

یه سری از عکساتو میذارم تو ادامه مطلب

  ادامه مطلب ...

توانایی های کسب شده در ماه یازدهم

1- با سر سلام می کند

2- شش دندان دارد.

3- سجده می کند.

4- بوس می کند.

5- دنبال بازی می کند. 

6- با حرکات مخصوص خواسته اش را بیان می کند.

7- دستور های ساده را می فهمد و انجام می دهد.

گل دخترم اولین نوروزت مبارک

niniweblog.com


یاسمین جونم این اولین سالیه که تو در کنار ما سر سفره هفت سین می شینی و من خیلی ذوق دارم برات تاج نوروز و ریسه مخصوص چاپ کردم که البته طراحیش کار خاله سهیلا مامان پارسا جونه 




برات لباسی که گرفته بودم عکس کیتی داشت مچ بند و گل سرت هم کیتی بود حالا به کسی نگو تم تولدت هم کیتیه کلا امسال سال کیتی بوده برای تو 





البته در واقع امسال سال اسبه



deborah.mihanblog.com


 امیدوارم در تمام مراحل زندگیت اسب سفید خوشبختی همراهت باشه


من و بابا عیدی بهت یه زنجیر طلا دادیم

اینم عیدی مامان جون و بابا جون به همراه ‍‍۱۰۰ تومن

اینم عیدی مامانی و بابایی به همراه ۱۰۰ تومن و خاله


ادامه مطلب عکسای نوروز 

ادامه مطلب ...

رویش ششمین مرواریدت مبارک گل دخترم

امروز ششمین دندان هم درومد دومین دندان سمت راست فک پایین

ای کاش با این همه دندون غذاتو میجویدی نه ممه منو 

آلرژی به شیر

یاسمین از دو هفته پیش که تولد عمه بود خوردن کیک و شیرینی رو تست کردم تا ببینم هنوز واکنش نشون میدی یا نه خدا رو شکر واکنشی نشون ندادی الان چند روزه به اصرار بابا شیر رو هم تست کردم البته با ماست شروع کردم باورم نمیشه دیگه خوب شدی و به پروتئین گاوی حساسیت نداری 

هنوزم با ترس و لرز شیر میخورم 

بعد از 7 ماه دوباره من و عشقم به هم رسیدیم چه لحظه خوبیه وقتی یه لیوان شیر رو تا تهش میخوری 

شیطنت

یاسمین خیلی شیطون و بازیگوش شدی کلا یک لحظم آروم نیستی هرجا که میریم چهاردست و پا تند میدوی و میای پیشمون حتی تو دستشویی !!! اگرم جایی وایساده باشیم میای پامونو میگیری و وایمیستی 


تازگی توپ بازی هم میکنی توپ و قل میدی و میگیری


خودت با دیگران دالی موشه میکنی هی نیگاهشون میکنی و میخندی بعد سرتو میچرخونی اون طرفی دوباره نگاه میکنی و میخندی خلاصه کلی میزاریمون سر کار


کلاغ پر هم یاد گرفتی و وقتی انگشتمون و میذاریم تو هم انگشتتو میذاری و وقتی میگیم کلاغ تو بلند میگی (بَر) به یاسمین هم که میرسه و میگیم یاسمین پر! میپری بالا پایین تا قلقلکت بدیم و بخندیم


ببعی میگه بع بع هم که از ماه پیش یاد گرفتی وقتی میگیم ببعی میگه میگی (بع بع) میگیم دنبه داری و تو هم سرتو تکون میدی برای شعر حسنس هم همین طور تا میگیم موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه و واه و واه تو هم سرتو تکون میدی یا وقتی میگیم حسنی میای بریم حموم باز سرتو تکون میدی که نه نمیام 


با سر سلام هم میکنی سرتو بالا پایین میکنی و سلام میدی انقدم خوش اخلاقی که کاری به غریبه و آشنا نداری با همه گرم میگیری 


البته یه تازگی از حموم میترسی و همش از آب فرار میکنی قبلا خیلی دوست داشتی ولی از بعد از سفر مکمون به سختی میبرمت حموم یا اینکه همش میخوای تو وان وایسی که نمیشه و خطر داره و بهونه میگیری البته از دوش اب از اولم میترسیدی الان بدتر شده


اعتصاب غذا رو هم که قبلا گفتم دیگه حتی نمیذاری بشونیمت رو صندلی غذا نکنه که بهت چیزی بدیم بخوری 

دکتر تغذیه

دخترچه خانمی انقد که غذا نمیخوری و ریز موندی دیگه بردمت دکتر تغذیه شاید راه حلی بده اونم گفت هم قدت کمه هم وزنت و سه تا شربت داد که دو تاش ویتامینه یکیشم اشتها آوره حالا ببینیم اینها چه تاثیری روت داره

آزمایش ادرار هم دادی که خدا رو شکر مشکلی نداشتی اما الان یک هفتس که کلا اعتصاب غذا کردی هیچی نمیخوری حتی آب اگرم چیزی وارد دهانت بشه همشو تف میکنی بیرون 

دکتر گفت وزنت الان باید 9 باشه و قدت 73 ولی تو 8.3 کیلو بودی با قد 69

خدایا دخملم چرا غذا نمیخوره آخه؟؟؟؟؟

گریهههههه

یاسمین جونم خیلی ریزه میزه موندی کمی هم ضعیف به نظر میای غذا هم که درست و حسابی نمیخوری دیروز رفتیم دکتر برای چکاپ ده ماهگیت وزنت که خیلی کم بود ولی قد کشیده بودی

هرکی میبینتت میگه چرا این بچه بزرگ نمیشه؟؟؟؟ 

حالا دکتر برات آزمایش ادرار نوشت گفت شاید عفونت ادراری داشته باشه دیروز که خونه تکوونی داشتیم نرسیدم ازت نمونه بگیرم امروز صبح ازت نمونه گرفتم بردم آزمایشگاه ولی گفتن کمه بعد از ظهر دوباره اومدم ازت نمونه بگیرم الان سه ساعته کیسه نمونه بهت وصله ولی اصلا خبری نیست کلی هم بهت آب و شیر دادم ولی نمیدونم چرا کم ادرار میکنی

امیدوارم عفونت نداشته باشی عزیزم 

هرچی هم به دکترت میگم براش ویتامین جدا بنویس بهش بدم میگه لازم نداره ویتامین زیاد اشتها رو کم میکنه همون آهن و آد کافیشه

نمیدونم باید اعتماد کرد دیگه



وزن: 8130 گرم

قد: 69 سانتیمتر

رویش پنجمین مرواریدت مبارک عشقم

رشد دندان هات سرعت گرفته و بعد حدود ده روز پنجمین دندونت هم درومد امیدوارم همش تند تند دراد تا زودتر درد و اذیتت تموم شه و راحت غذا بخوری

ششمی هم تاول زده احتمالا اونم زودی در میاد

توانایی های کسب شده در ماه دهم

1- خودش با کمک میز می ایستد

2- دست میزند

3- با شعر ها و اهنگ ها واکنش مناسب ارائه می دهد

4- زبانش را آگاهانه در میاورد

5- دستش را به نشانه الهی شکر بالا می آورد

6- بدون کمک روی دو زانو می ایستد

7- نشسته خودش را به جلو می کشد (کون خیزه میکند)

8- سق میزند

9- چهار دندان دارد


دخترکم رویش چهارمین مرواریدت مبارک

انار دونه دونه

دختری دارم یدونه

قشنگ و مهربونه

چند وقتیه دخترم

گرفتاره دندونه

توی دهن بچم

یه گل زده جوونه

گل نگو مرواریده

مثل طلا سفیده


قربونت برم این هفته خیلی برات سخت بوده ها به فاصله پنج روز اون یکی دندونت هم در اومد دیگه چهار تا دندون داری و از حالت ننه نقلی بی دندون دراومدی خخخخخ

این دندون پیشین بالا سمت راست بود که درومد.


از سفر که برگشتیم من خیلی مریض شدم تو هم کمی حالت سرما خوردگی داری امیدوارم بیشتر نشه

حجت قبول مامانی

دخترکم زیارتت قبول 

این جلوی مسجد النبی روز اوله و من هنوز نمیدونستم عکس آزاده با کلی ترس و لرز ازت عکس انداختم

التماس دعا

در مسجد النبی

ستون حیاط اصلی و اولیه مسجد النبی

خانه حضرت زهرا و مقبره پیامبر


بالاخره بعد از کلی رفت و آمد سفر مکمون جور شد من و تو و مامانی و بابایی 11 بهمن رفتیم مدینه و بعدشم مکه 

متاسفانه بابا نمیتونست بیاد و جاش خیلیییی خالیییی بود

از اونجایی که سفر رو ده روزه کردن وقتمون خیلی کم بود و به سختی به زیارت میرسیدیم ولی خدا رو شکر فیضشو بردیم

از شانسی که آوردیم دیگه عکس برداری از تو حرم آزاد شده بود و از شما جلوی خونه حضرت زهرا و قبر پیامبر و گنبد خضرا عکس گرفتم 

گنبد خضرا

اینم یه نی نی هم سن شما منتها مشکیییی


همین طور توی مکه جلوی خونه خدا

ببین چه پزی هم داری میدی زبونتو بکن تووو


قبل رفتن برات یه کالسکه خریدیم که جمع و جور باشه خیلیم خوش رنگ بود ازونجایی که نمیذاشتن کالسکه رو ببریم تو حرم باید میذاشتیم دم در و البته همه همین کارو میکردن ببین چن تا کالسکه اینجاس تازه این فرداشه اون روز دو برابر این السکه بود


 ما هم چند بار گذاشتیم و اتفاقی نیفتاد ولی از شانس بدمون روز سوم تو مدینه کالسکه خوشگلتو بردن  من که خیلی دوستش داشتم بیشتر از سی تا کالسکه اونجا بود فقط مال تو نبود من که واگذارشون کردم به پیامبر و گفتم کالسکه اینجا امانت تا ما دوباره زودی بیایم پیشت


میخواستیم دیگه نخریم ولی از بس تو مکه پیاده رویمون زیاد بود یکی دیگه خریدیم خیلی قشنگ نیست ولی جمع و جور و سفریه

الهی شکر!

سه چهارم مسجد الحرام و بسته بودن داشتن میساختن برای رفتن توی حرم بعد از کلی اتوبوس سواری باید نیم ساعت هم پیاده می رفتیم

ببین چنتا جرثقیل اینجاست

خیلی هم شلوغ بود ولی سعادت داشتی و دو سری با بابایی و مامانی رفتیم طواف مستحبی بعدشم تو حجر اسماعیل حسابی مالیدمت به پرده خونه خدا 

اونجا بچه زیاده ولی نمیدونم چرا هر کی از بغلت رد میشد یه دستی به سر و صورتت میکشید یه سری که راضی نمیشدن می رفتن دوباره برمیگشتن بوستم میکردن منم هم خوشم میومد هم از طرفی میترسیدم که نکنه یه مریضی ای چیزی بگیری ولی خدا رو شکر اتفاقی نیفتاد بعضی هام میخواستم بغلت کنن تو خوب باهاشون بازی میکردی ولی تا میگفتن بیا بغلمون یا محکم میچسبیدی به من یا سرتو به نشانه منفی تکون میدادی یه جاهایی هم که میترسیدم خودت بری یواشکی در گوشت میگفتم سرسری سرسرسری و تو هم سرتو تکون میدادی اونا هم که زبون ما رو نمیفهمیدن فک میکردن میگی نه هههه یه همچین مادریم من

دست دستی و الهی شکر رو هم اونجا یاد گرفتی و البته مهم ترین یادگاری دندون جلویی بالا سمت چپته که بعد از دو ماه تو مکه درومد


شانست خوب بود چون یه زیارت دوره ویژه هم بهمون پیشنهاد شد که بردنمون به یه موزه و محل دفن شهدای فخ.

روز آخرم به خاطر اینکه شما کوچک ترین عضو کاروان بودی بهت یه عروسک هدیه دادن

برات یه واکر هم خریدم که هم بتونی دستتو بگیری بهش و راه بری هم بعدا موتور میشه و میتونی بشینی روش آخه خیلی دوست داری راه بری امیدوارم این رو هم دوست داشته باشی

یه بسته خونه سازیم گرفتم که اونم خیلی دوست داشتی


کلی هم لباس گرفتم برات فک کنم تا سال دیگه تامینی

رویش سومین مرواریدت مبارک عزیزم

عزیز دلم بعد از حدود دو ماه اذیت شدن لثه درد، بد غذایی و آب دهن رفتن بالاخره امروز سومین دندانت بیرون اومد آن هم در سرزمین وحی

 این دندانت یادگاری از خانه خداست


دندان پیشین بالا سمت چپ

عاشقتم

میوه زندگیم هر روز که میگذرد من بیشتر عاشقت میشوم و احساس شعف میکنم هر کار جدیدی که انجام میدهی قلبم به تپش می افتد و دلم برایت ضعف میرود

خدا تو را از همه بلایا حفظ کند

آمین

دوست داری بایستی

دیگه هر جایی به دستت میرسه میگیری و میخوای وایستی تا دیروز فقط میتونستی دو زانو بشی اما امروز دیگه خودت با کمک پایه صندلی وایسادی کلی هم ذوق میکردی که تونستی بایستی و ماهم کلی ذوق کردیم و تشویقت کردیم



دیگه سر جاتم بند نیستی همش میخوای راه بری وقتی هم از خواب بلند میشی زود میچرخی و چهار دست و پا میشی دیشب داشتی از روی بابا رد میشدی که بیدار شدیم و گرفتیمت خدا بهت رحم کرد وگرنه از رو تخت سقوط میکردی

کی بشه برات از این چکمه ها بگیرم





9 ماهگی

امروز بردمت بهداشت برای چکاپ نه ماهگی اما انقدر دیر شده بود که اون خانمی که همیشه اندازه گیری میکیرد رفته بود اون یکی هم هول هولکی اندازه هاتو گرفت


می پرسید که غذا میذاره دهنش؟ منم گفتم نه فقط موبایل و کنترل تلویزیون و میذاره دهنش 

از اون جایی که بهداشت فقط بلده استرس بده گفت وااای الان باید خودش غذا بخوره بذاره دهنش و اله بله

منم تو ذلم میگفتم کجای کاری که وقتی غذا دهنشم میذاریم روشو میکنه اونور نمیخوره چه برسه به خودش


وزن: گرفت 7900 ولی خودم وزنت کردم 8100 گرم

قد: 68

دور سر: 44.5

دست دسی

امروز که بابایی داشت باهات بازی میکرد برای جلب توجهش دست زدی و دیگه وقتی میگیم دس دسی دست میزنی البته روی پاهات هم میکوبی

البته دیگه زبونت هم درمیاری و تا میگیم زبونت کو؟ میاریش بیرون و میچرخونیش


دیگه کار دیگه ای که یاد گرفتی اینه که از حالت چهار دست و پا میخوای بایستی و باسنت رو بالا میدی البته تو چهار دست و پا رفتن هنوزم تنبلی و دوست داری زود بغلت کنیم یا دستتو بگیریم تا راه بری 

راه رفتنت هم مثل رژه رفتنه وقتی میگم چپ دو سه چهار جیغ میزنی و تندتر راه میری و پاتو میکوبی زمین