یاسمین کوچولو

همه چیز در مورد یاسمین مامان و بابا

یاسمین کوچولو

همه چیز در مورد یاسمین مامان و بابا

عکس 6 ماهگی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

عکس 5 ماهگی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

به پهلو شدن...

امروز اولین باری بود که به پهلو شدی یکم توی چرخیدن و سینه خیز رفتن تنبلی و بیشتر دوست داری وایسی و راه بری یا بشینی توی روروک امروزم برای اینکه هم دستت تو دهنت باشه هم پاتو بگیری به پهلو شده بودی



امیدوارم زودتر این تنبلیتو بذاری کنار دخترچه



تازگی یاد گرفتی با چرخونک روی روروک بازی کنی و بچرخونیش خیلی این کار و دوست داری و هرجا که باشی اگه روروک ببینی شیرجه میری سمتش تا حالا چند بار داشتی از دستمون میفتادی چون خودت پرت میکنی طرف چیزی که میخوای ماشالا زورتم زیاده ما پست بر نمیایم


اینم فیلمش



خدا رو شکر

عزیز دلم از اولین روزی که دیگه شیر نخوردی 2 ماه میگذره 


خیلی ریزه میزه شدی و وزن گیریت اصلا خوب نبوده آخرین باری که رفتیم دکتر وقتی دید که من و بابا چقدر ناراحتیم پیشنهاد کرد که من یه رژیم بدون لبنیات بگیرم گفت شاید شما به پروتئین گاوی حساسیت داری با این که این علایم براش خیلی نادره. اگه خوب شد که من دو سال باید رژیم داشته باشم اگه خوب نشد که ینی دخترت بد غذاست و باید بسوزی و بسازی


الان 5 روزه که من رژیم دارم و خیلی بهم سخت میگذره چون من عاشق شیر هستم و اگه نخورم انگار یه چیزیم کمه ولی خدا رو شکر تو شیر خوردنت بهتر شده و دیگه راحت سینمو میگیری البته غذای کمکی هم بهت میدم یکم تپل تر و سرحال تر شدی

من تمام سختیهاشو به جون میخرم تا دیگه اذیت نشی دخترم 


بمیرم برات که دو ماهه چقدر زجر کشیدی و با اینکه گشنت بوده نمیتونستی شیر بخوری 


(پ.ن. مامان ببین موهامو فشن کردم)

یه خواب راحت

ماه اول

اولین خواب راحت تو این دنیا


کوفته برنجی مامان



آخیش با یه شیکم سیر چقدر خواب میچسبه



وااایی چقدر سر بالاییه 


ماه دوم

من به خودم افتخار میکنم


شششش خوابیدم


ماه سوم

ششش بازم خوابیدم


ماه پنجم

با تاپی که بابا برات درست کرده راحت راحت میخوابی


وقتی درست شیر میخوری بیهوش میشی


ماه ششم

ببین چه زود بزرگ شدی مامانی


موهاتم فشن شده و بلند


اولین غذای کمکی

دختر گلم الان چند ماهه که خوب وزن نمیگیری شیرم که نمیخوری با دکترت مشورت کردم گفت اصلا بهش غذا کمکی نده فقط میتونی شیر خشک بدی که البته اونم اصلا نمیخوری ینی تو دهنت نمیکنیا 

بنابراین بی توجه به حرف دکتر از بعد از اینکه سرماخوردگیت خوب شد ینی 4 ماه و 10 روزگیت با شیره بادوم غذای کمکیت رو شروع کردم بعد از 5 روز لعاب برنجو دادم که خیلی دوست داشتی و میخوردیو دنبال بقیش بودی

از 4 ماه و 20 روز فرنی رو شروع کردم و از 4 ماه و 25 روز حریره بادوم دادم بهت که اونا رو هم خیلی دوست داشتی

البته شیر خوردنت هم بهتر شده

ولی بقیه غذاهارو میذارم بعد از پایان 6 ماهگیت بهت میدم از بس که این دکترا آدم و میترسونن که ال میشه و بل میشه

عکس بازی

قربونت برم که انقدر روروک دوست داری


مامان من بازی میکنم تو تفامو جمع کن من وقت ندارم


همه عروسکاتو کندی که شیطون بلا!

توانایی های کسب کرده در ماه چهارم

1- نشستن با کمک

2- گفتن اصوات هام و بوو و قن

3- پوف کردن

4- بلند کردن سر از بالش

5- نسشتن کوتاه مدت در روروک

6- گرفتن دست ها به هم

7- گذاشتن کف پا روی زمین در حالت خوابیده

8- جیغ زدن

9- گرفتن محکم عروسک ها و کشیدن آن ها

یاس باغ


این لباس قشنگت و مامان جون برات دوختن خیلی بهت میاد گل یاسم



آخ آخ چقدر هوس آبتنی کردم



استخر و با تفام پر کردم


خودم گلم مامانی

اولین شمال

یاسمین گلم عید فطر طبق هر سال رفتیم کلاردشت و این اولین سفر طولانیت بود 

انقده اونجا سرد بود که همش میپوشوندمت و چون هوا مه بود نمیشد ببریمت بیرون چون خیس میشدی

یه روز هم رفتیم لب دریا 

اونجا هوا خوب بود شرجی هم نبود خیلی


خیلی اذیت نکردی به جز شب ها موقع خواب و این که زودتر برگشتیم تا به ترافیک نخوریم اما چشمت روز بد نبینه که 8 ساعت تو ترافیک بودیم و هممون خسته شده بودیم شمام کلافه شده بودی و گریه میکردی

آزمایش مجدد

یاسمین گلم دوباره آزمایش ازت گرفتم و دیرزوز جوابش اومد خدا رو شکر عفونت کامل رفته بود ولی شما هنوز خوب شیر نمیخوری انقد گریه کردی صورتت شده یه ذره و شبا زیر چشمت گود میفته

الهی فدات شم مامانی


فاجعه

یاسمین گلم ده روزی هست که راحت شیر نمیخوری یعنی در واقع وقتی هشیاری اصلا شیر نمیخوری اول باید بخوابونیمت بعد بهت شیر بدیم که البته خیلی زجر آوره چون گشنته و گریه میکنی  تا از حال بری و بخوابی واقعا نمیدونم علت این اتفاق چیه ؟؟؟؟

اینم صدای گریه برای گرسنگیته:


http://s2.picofile.com/file/7874182575/%DA%AF%D8%B1%D8%B3%D9%86%DA%AF%DB%8C.3ga.html


بعد وقتی نمیتونی شیر بخوری لجت میگیره و اینجوری گریه میکنی:


http://s1.picofile.com/file/7874183117/%D9%84%D8%AC.3ga.html


واقعا دل آدم ریش میشه برات


تا حالا 5تا دکتر رفتیم که البته دکتر حاتمی که خیلی با دقت به همه حالاتت و اتفاقات گوش داد فهمید که علایم عفونت ادراری و رفلاکس و داری آزمایش ادرار و سونوگرافی از معده هم دادیم که تایید شد و الان چهار روزه که داری دارو مصرف میکنی و کمی بهتر شدی البته ما هم دستمون اومده که چجوری آرومت کنیم

دکتر گفت همیشه تا یک سال باید نیمه نشسته باشی حتی در خواب و چون زیر سرت بلند شده تو خواب خر خر میکنی اینم صدات:


http://s1.picofile.com/file/7874174080/%D8%AE%D8%B1%D8%AE%D8%B11.3ga.html


http://s3.picofile.com/file/7874182040/%D8%AE%D8%B1%D8%AE%D8%B12.3ga.html


فقط باید خیلی با دقت گوش بدی کمه صداش


امیدوارم زود زود خوب شی عزیز دلم واقعا طاقت گریه ها و عذاب کشیدنتو ندارم


اینم وقتی سرحالی و دوست داری باهات صحبت کنیم ضبط کردم:


http://s1.picofile.com/file/7874187197/%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C.3ga.html


توانایی های کسب کرده در ماه سوم

1- قدرت دراز کردن دست و گرفتن جزیی اسباب بازی

2- توانایی بردن دست و اشیا به سمت دهان

3- گفتن اغون

4- خنده صدا دار

5- واکنش به قلقلک

6- برگشتن به طرف صدا

7- آشنایی با بوی مامان

8- بلند کردن سر از روی بالش

9- بالا نگه داشتن طولانی سر در حالت دمر

عکس سه ماهگی

این وقتیه که از خواب پا میشی انقده کش و قوس میای که انگار کوه کندی



تو این عکسم تازه از حموم اومدی و سفید بلوری شدی


عکس آتلیه ای

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

توانایی های کسب کرده در ماه دوم

1- بردن دست به سمت اشیا

2- دنبال کردن صدا با چشم

3- لبخند بی صدا

4- نگه داشتن سر برای مدت کوتاه

قربانی

شب چهل روزگی یاسمین خانم براش یه گوسفند تپل مپل قربانی کردیم



باشد که از بلایا و چشم زخم دور شود...


اینم آقا گوسفنده

http://s4.picofile.com/file/7809871505/DSC02378.jpg

اولین لبخند

روزی بود که 6 هفتگیت تموم می شد یعنی 43 روزه می شدی


طبق معمول صبح که از خواب بیدار شدی سرحال بودی و آماده بازی کردن من هم بلندت کردم و مانند هر روز سنت رو بهت تبریک گفتم و شروع کردم به صحبت کردن با تو که ناگهان خنده ای از ته دل منتها بی صدا کردی اولش فکر کردم این هم مانند خنده های قبل غیر ارادیه و کلی هم قربون صدقت رفتم ولی وقتی دیدم شب هم برای بابا خندیدی و وقتی باهات صحبت می کنیم عکس العمل نشون می دی متوجه شدیم که بله این اولین خنده اجتماعی شما بوده....

هووووووووووررررررااااااااااااااااااااا





http://s4.picofile.com/file/7809766662/DSC02437.jpg


عکس

اینم چند تا عکس از دخملی


http://s2.picofile.com/file/7780106662/DSC02338.jpg


http://s1.picofile.com/file/7780105913/DSC02325.jpg

1 ماه و 4 روز

امروز برای چکاپ رفتیم دکتر

وزن دخملی 4300 گرم و قدش 54 و دور سر 37.5 شده بود.


http://s1.picofile.com/file/7780107418/DSC02359.jpg

یک ماهگی....

دختر گلم تولد یک ماهگیت مبارک عزیزم




http://s2.picofile.com/file/7780108274/DSC02369.jpg



باورم نمیشه به این زودی یک ماه گذشت انگار همین دیروز بود که به این دنیا اومدی




$$$$$$$$_________$$$$$$$
$$$____$$$$______$$__$$$$
$$______$$$$____$$____$$$
$$_______$$$$__$$$____$$$
$$________$$$$_$$$____$$$
$$_________$$$$$$____$$$$
$$$________$$$$$$____$$$_____$$$$
$$$_________$$$$$___$$$$____$$$$$
_$$$________$$$$$__$$$$____$$$$
_$$$$________$$$$_$$$$____$$$$
__$$$$_______$$$$_$$$____$$$
__$$$$$______$$$$$$_____$
____$$$$$$____$$$$$____$$$
________.$$$$$$$$_____$$$$$
_________$$$$$._$$$$$$$$$$$$$$$$
_______s$$$$$$$____$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$________$$$$$$$
__$$$$___$$$$$______$$$$_$$$$
_$$_______$$$$_____$$$_____$$$
$$_______$$$$_$
$$______$$$$___$
$$$___$$$$$___$$
$$$$$$$$$$____$$___(▒)(▒)
$$$$$$$$$____$$$_(▒)(█)(▒)
_$$$$$$_____$$$_____(▒)(▒)
__________$$$$
_________$$$$$__(▒)(▒)
________$$$$$_(▒)(█)(▒)
_______$$$$$____(▒)(▒)
_______$$$
______$$$_(▒)(▒)
_____$$_(▒)(█)(▒)
____$$____(▒)(▒)
___$
__$$___(▒)(▒)
_$$$_(▒)(█)(▒)
_$$____(▒)(▒)
_$$
$$ __(▒)(▒)
$$_(▒)(█)(▒)
$$__(▒) (▒)
$$
_$
_$$___(▒) (▒)
__$$_(▒)(█)(▒)






دخترم خیلی قشنگ شیر میخوری وقتی گشنته دنبال سینه میگردی و پشت سر هم سرت رو تکون میدی تا به سینم برسی اخه هنوز چشمات نمیبینه و با بو کشیدن سینمو پیدا میکنی

من عاش این کارتم

21 روزگی

امروز مامانی تب و لرز شدید کرده بود و رفت زیر سرم دخترم امیدوارم تو ازم نگیری طاقت مریضیتو ندارم

اصــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــــــاً



http://s2.picofile.com/file/7780104294/DSC02246.jpg

19 روزگی

امروز هم دوباره رفتیم آزمایشگاه و بعدش دکتر

خدا رو شکر زردی شده بود 8.9 و دکتر هم گفت دیگه جای نگرانی نیست

 البته از حق نگذریم که با خوابیدن زیر مهتابی سفیدتر شدی با این که انگار می فهمیدی می ذاریمت زیر چراغ و سریع بیدار می شدی

 از بعد بیمارستان هم نمی ذاری روی چشمای نازت و بپوشونیم و مجبور بودیم اول بخوابونیمت بعد یواشکی روی چشماتو بپوشونیم

خیلی سخت بود ولی انگار دیگه تموم شد...


http://s2.picofile.com/file/7780106876/DSC02354.jpg

18 روزگی

امشب مامان جون مهمونی گرفت که التبه چنتا مناسبت داشت مهم ترینش ولیمه یاسمین بود مناسبت های دیگش برگشتن عمه از مکه و مهمونی دوره بود 

یاسمین باز هم تو مهمونی همش نا آرومی می کرد و شیر می خواست بنابراین بازم هیچی از مهمونی نفهمیدم!!!! 

نمیدونم چرا از اول مهمونی اینجوری میکنه ینی از وقتی اولین مهمون میاد تو ...... تا وقتی آخریش از در میره بیرون......


عوضش چند تا عکس مامانی ازت میذارم که قند تو دل همه آب کنه


http://s2.picofile.com/file/7780177525/20130525_112051.jpg


http://s1.picofile.com/file/7780108060/DSC02365.jpg


بزن قدش!